روزی وفا کنی که
نیایــــــــــــــــــد به کار من
راستی بوسه تو
بوسه بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان
خدایا زود بود...
پاییز همان فصل بهار است
ولیکن از دوری تو رنگ به رخسار ندارد
آنکه مست امد و دستی به دل مازد و رفت
خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
لبخندت...
زیباترین
سمفونی
کاِینات
بود...
بی مهابا بغلم کن
وسط مردم شهــــــــــر
بخدا عشق
به رسوا شدنش می ارزد
خواب دیدم تنها هستم...
بیدار شدم
تعبیر شد
هرکه گرگش را در اندازد به خاک..
رفته رفته میشود انسان پاک..
هرکه با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگــــــ پیدا میکند
به نجوایی صدایم کن
بدان
آغوش من بـــــــــــــــــــاز است...
عشقــــــــــــــــتم
تموم زندگیم..
الهی قربون شمات بشم
فدای هر تار مویت شوم
میدانم
دلگیری ازمن
میدانم
قراره دلگیرتر از این هم شوی
باز هم من راببخش
بخدا
منم دوستت دارم
اما مجبورم
مجبورم
عزیزم
مجبورم
ببخشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه چشمات منو میخواست...
تو نگاه تو میمردم...
اگه تو بامن میموندی....
غم دنیارو میبردم...
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است...